فاصله . نقطه - خط تیره  و 

سر خط 

دوباره سلام ... و املای امروز 

و باز هم نقطه . ویرگول ،  خط فاصله -  و ... 

این روزها و این شبها  

فاصله ها را می شمارم  . سرمای نگاه چشمت را 

کم حرفی و یک درد

شده ام چوپان . می شمارم ۲ نقطه  ۳ خط تیره  ۵ ویرگول 

وقت رفتن شده  جمع کنم نقطه و خط و ویرگول 

درد ش  د رد من است  لیک  ،  د رمان ندارم 

چوپانم و درمان ندانم ...

 

 



تاريخ : جمعه بیست و یکم آبان ۱۳۹۵ | 4:27 | نویسنده : آمنه آقایی |

آدمک آنجا بود . در دل جوجه تیغی 

اما آدمک ساکت بود 

جوجه تیغی تیغ داشت 

اما زیر آن تیغ ها .. آدمک این روزها درد می کشد و جوجه تیغی ...

جوجه تیغی پرهایش را باز می کند و تیغ ها .. 

جوجه تیغی  تیغهایش هم این روزها می گرید ...

آخر آدمک درد دارد .. 



تاريخ : پنجشنبه بیستم آبان ۱۳۹۵ | 21:50 | نویسنده : آمنه آقایی |

این روزها دردش بیشتر شده . دردها را حس می کنم و از دور نگاه کرده و برخودم بارانی از کلماتی از آن دست می بارانم . خوبمی دانم که دردش دردی است موذی که تا رگ استخوانش را می سوزاند . اما .... 

نه قدرتی دارم از برای کاهش دردش ونه قدرتی بر ندیدن دردش . سعی میکنم عادی نشان دهم ، آنقدر عادی که شاید به یخ بودن تمثآی سنگی محکوم شوم . این روزها کمی دورتر می ایستم . می ترسم .. می ترسم نزدیک شوم و دردش را افزونگر باشم . این روزها از همه چیز می ترسم . از دردهایش . از ناتوانی ام در درمان . از امانش . از صبرش که سر آید . وباز اما ... 

درآستانه درب می ایستم و دردهایش را می نگرم . چشم هایش که باز می شود لای درب رابه ارامی می بندم . آخر دیدنم دردش را افزون است . کاش می شد دردهایش را بر سرم آوارکنم .کاش .....



تاريخ : پنجشنبه سیزدهم آبان ۱۳۹۵ | 2:57 | نویسنده : آمنه آقایی |

بر دیوارهای تاریک مغزم 

چوب خط های نا امیدی 

چه جایی از امید است 

که درها همه بسته است 



تاريخ : پنجشنبه ششم آبان ۱۳۹۵ | 1:21 | نویسنده : آمنه آقایی |
.: Weblog Themes By VatanSkin :.